گاهي اوقات برايمان سوال پيش مي ايد ما اين همه سال عمر خود را پاي مدرسه و درس ميگذاريم،خب چه فايده مگر اخر سر چه ميشود؟ من جوابي برايتان دارم شايد تا حدودي قانع شويد
دليل اصلي حضور در مدرسه کسب مهارت و آموزش لازم براي زندگي مستقل و موفقيت آميز است. مدرسه همچنين مهارتهاي اجتماعي را به ما مي آموزد که در زندگي و مشاغل آينده نياز خواهيم داشت.
هنگام شروع کار، به احتمال زياد با همکاران ارتباط خواهيم داشت. آموزش عمومي به ما مي آموزد که چگونه به طور مؤثر با ديگران همکاري کنيم. مدرسه همچنين برنامه آموزشي به ما مي آموزد که ممکن است در مشاغل آينده خود مانند رياضيات ، هنرهاي زباني، علوم و زبان هاي خارجي استفاده کنيم. هنگامي که نياز به برقراري ارتباط با همکاران، ارباب رجوع يا مشترياني داريد که انگليسي يا زباني متفاوت صحبت مي کنند ، به احتمال زياد هنرهاي زباني و زبان خارجي در مشاغل شما مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
روسيه اطلاعات حيرت انگيزي در مورد آموزششان دارد. اول از همه ، مدارس روسيه برخي از بهترين هاي جهان هستند. طبق آمار indexmundi.com نرخ سواد روسيه 99.7? است. در روسيه ، براساس justlanded.com ، طبق قانون کودکان بين 6 تا 15 سال نيز لازم است آموزش ببينند.
دوره ابتدايي براي دانش آموزان 6-10 ساله است که پس از آن مدرسه متوسطه براي دانش آموزان 10 تا 15 ساله دنبال مي شود. اگر يک فارغ التحصيل از دبيرستان مايل به ادامه تحصيلات عالي باشد، بايد دو سال ديگر در دبيرستان بگذراند.
دانش آموزان در روسيه بايد مم به شرکت در مدرسه شوند زيرا از اين طريق افراد بيشتري مي توانند در آينده شغل بهتري کسب کنند که منجر به اقتصاد بهتر مي شود. ما اعتقاد داريم دانش آموزاني که خانواده هايشان مشکل مالي دارند بايد از دولت کمک مالي دريافت کنند.
با اين حال، برخي مردم بر اين باورند که برخي دانش آموزان بايد بتوانند براي کمک مالي به خانواده هاي خود، مقدار مشخصي از مدرسه را از دست بدهند. اگرچه اين امر کمي به خانواده كمك مي كند، اما دانش آموزان در درس هايشان عقب مي افتند و در آينده تحصيلات و شغل خوبي نخواهند داشت.
در مقابل، کمک هاي مالي دولت بايد به خانواده هاي بي بضاعت کمک کند و تحصيل بهتر و شغل آينده دانش آموزشان را تضمين کند و اين امر در دراز مدت بيشتر به خانواده کمک خواهد کرد.
برخي از کشورها سيستم آموزشي خوب يا بزرگي ندارند. همچنين، برخي کشورها فقط به يک جنسيت خاص آموزش مي دهند. بدون توجه به پيشينه يا جنسيت ، همه سزاوار دريافت آموزش هستند. دانش آموزان از همه کشورها بايد همه اين فرصت را داشته باشند که بتوانند آموزش خوبي کسب کنند و آينده اي موفق داشته باشند. ما بر اين باوريم که دانش آموزان در همه جا بايد براي تمام سطح تحصيلات مورد نياز براي به دست آوردن شغل مورد نظر خود به مدرسه بروند.
يک مدرسه خوب ، از دانش آموزان خود مراقبت مي کند، نيازها، علايق و نقاط قوت دانش آموزان خود را بررسي مي کند و مي داند و آنها را براي يادگيري و رشد انگيزه مي دهد.
يک مدرسه خوب تضمين مي کند که همه دانش آموزان پايه هاي سوادي و عددي را بدست آورند و آنها را از لحاظ شخصيتي ، دانش و شايستگي هاي مهم، به صورت جامع و کامل توسعه دهند.
يک مدرسه خوب براي هر دانش آموز يک تجربه مثبت ايجاد مي کند و او را به يک يادگيرنده با اعتماد به نفس و مادام العمر تبديل مي کند.
يک مدرسه خوب داراي معلمان دلسوز و شايسته اي است که در انجام ماموريت خود براي تأثيرگذاري بر زندگي ثابت قدم هستند. يک مدرسه خوب از والدين حمايت مي کند و
يک مدرسه خوب بدون توجه به شرايط خانوادگي، از همه دانش آموزان مراقبت مي کند و فرصت هايي را براي آنها فراهم مي کند.
مدارس براي تهيه نيازهاي دانش آموزان از ارائه برنامه هاي ويژه مانند ارزيابي كلي، ارزش هاي عمل و برنامه براي يادگيري فعال تامين شده اند. همچنين مدارس مختلف برنامه هاي متنوعي را براي توسعه علايق و توانايي هاي متنوع دانش آموزان خود ارائه مي دهند.
تدريس يک حرفه است. اين در مورد لمس زندگي است. بسياري از معلمان فراتر از وظيفه خود و بيش از حد مورد انتظار براي دانش آموزان وقت مي گذراند.
اکنون ما حدود 1 ميليون مأمور آموزش و پرورش داريم که از 5 سال گذشته 300 هزار نفر افزايش يافته است ، داريم.
مدارس ما بهترين روش ها را از طريق بسترهاي زيادي به اشتراک مي گذارند. مربيان و کارمندان مدارس گرد هم مي آيند تا در مورد بسياري از تلاش ها و نوآوري هاي خوب در مدارس ما بياموزند و با يکديگر براي توسعه برنامه هايي براي تسهيل در يادگيري دانش آموزان همکاري کنند.
والدين نقش مهمي در فراهم کردن محيط حمايتي براي يادگيري فرزندان ما دارند و جامعه از طريق فرصتهايي که در اختيارشان قرار مي دهد، يادگيري را غني تر مي کند.
مشارکتهاي بين مدرسه و جامعه، تلاشهاي مدرسه را براي تأمين نيازهاي رشد هر دانش آموز تکميل مي کند، به دانش آموزان کمک مي کند احساس قوي تر از تعلق به جامعه داشته باشند و مسير آموزشي فرزندان ما را شکل مي دهند.
اولين مدارس ايران چگونه بودند؟
? آموزش در سدههاي 12 و 13 ه. ق در مکتبخانهها و مدارس ديني ايران در حدي بود که افراد خواندن و نوشتن و حداکثر احکام ديني را بياموزند. از ميان افرادي که اين مرحله را پشت سر ميگذاشتند، تعداد معدودي که توانايي مالي و علاقه به فراگيري علوم بيشتر را داشتند براي علمآموزي به شهرهاي بزرگ و مذهبي که داراي مدارس علوم ديني معتبر بودند ميرفتند.
اولين مدارس نوين در ايران از دوران محمدشاه قاجار شکل گرفتند. اولين مدرسه را کشيشي آمريکايي بهنام پرکينز در اروميه در سال 1254 ه. ق ساخت که در آن علاوه بر برخي دانشهاي جديد، قاليباقي و آهنگري نيز به کودکان تعليم داده ميشد و دومين مدرسه را اوژن بوره(کشيش فرانسوي) در سال 1255 در تبريز بنا کرد.
اينها همه جدا از تلاشهاي ميرزا حسن رشديه از بنيانگذاران مدارس نوين براي ايجاد مدرسه در شهرهاي تبريز، مشهد و تهران است که شايد چون ايراني بود، با سرزنشها و آزار هموطنان مواجه شد …
دارالفنون
? دارالفنون نام مدرسه متوسطهاي بود که به ابتکار ميرزا تقي خان اميرکبير در زمان ناصرالدينشاه قاجار براي آموزش علوم و فنون جديد در تهران تأسيس شد. اين مدرسه اولين مدرسه ايران به سبك مدارس عالي اروپا بود.
امير کبير هفت معلم را در رشتههاي مختلف براي تدريس در اين مدرسه از اتريش به ايران آورد.
مدرسه دارالفنون 13 روز قبل از قتل اميرکبير يعني در ششم دي ماه 1230 شمسي افتتاح شد.
شاگردان دارالفنون، لباس مخصوص به خود داشتند. آنها سالي دو دست لباس تابستاني و زمستاني به رايگان دريافت ميکردند و ناهار را به خرج مدرسه در آنجا ميخوردند.
آنها کمک هزينه تحصيلي يا مقرري دريافت ميکردند که اين مقرري بعدها قطع شد. گاه به هر شاگرد خوب، انعام نيز داده ميشد.
رشتههاي تحصيلي در دارالفنون شامل هفت رشته پيادهنظام، سواره نظام، توپخانه، پزشکي و جراحي، داروسازي و کانيشناسي بود.
در دارالفنون علاوه بر دروس اساسي، درس زبان خارجه براي شاگردان اجباري بود و در آن سه زبان فرانسه، انگليسي و روسي تدريس ميشد.
دارالفنون را همچنين ميتوان نخستين دانشگاه در تاريخ مدرن ايران دانست.
مدرسه رشديه
? مدرسه? رشديه نام مدرسهاي است که ميرزا حسن رشديه در سال 1268 شمسي در ششگِلان تبريز تأسيس کرد.
مدرسه? رشديه نخستين دبستان به سبک نوين در ايران بود.
پس از چند سال بهعلت تخريب بناي مدرسه، مدرسه? ديگري در کوي «جُبّهخانه» ساخته شد. اين مدرسه در نهايت به محل کنوني در خيابان ارتش جنوبي تبريز منتقل شد.
رشديه پس از تلاشهاي فراوان براي ساخت مدارس متعدد در 97 سالگي درگذشت.
وصيت او چنين بود: “مرا در محلي به خاک بسپاريد که هر روز شاگردان مدارس از روي گورم بگذرند و از اين بابت روحم شاد شود”.
اولين مدارس دخترانه ايران
? تا پيش از مشروطيت، در ايران به عوام چنين تلقين ميشد که درس خواندن براي دختران لازم، جايز و پسنديده نيست.
راهاندازي اولين مدرسه دختران در ايران توسط بيبي خانم استرآبادي بود.
او اولين مدرسه دختران در ايران را به نام «دوشيزگان» در سال 1324 هجري قمري تاسيس کرد. اما اقدام جسورانه وي با مخالفت بسياري روبرو شد. سرانجام، با وجود ايستادگي بيبي خانم اين فشارها باعث شد مدرسه دوشيزگان تعطيل شود.
مدرسه «ناموس» مدرسه ديگري براي دختران بود که در سال 1326 ه. ق توسط خانم طوبي آزموده در خيابان فرمانفرماي تهران تأسيس شد.
پس از مقاومتهاي فراوان ن در برابر هنجارهاي غلط آن دوران، سرانجام در سال 1327 ه. ق كليه دبستانهاي تهران دولتي شدند و رسماً تحت نظارت اداره فرهنگ قرار گرفتند و 46 باب مدارس دخترانه و پسرانه تأسيس گرديد.
مدرسه شوکتيه
? مدرسه شوکتيه اولين موسسه آموزش در شهرستان بيرجند بود که در 1269 ه.ش (از محل موقوفات شوکتالملک اول) تحت عنوان حسينيه شوکتيه ساخته شد و در 1282 ه.ش تبديل به مدرسه شد.
اين مدرسه پس از دارالفنون تهران و رشديه تبريز سومين مدرسه بود که آموزش به سبک جديد را در ايران آغاز کرد.
مدرسه شوکتيه ابتدا در مقطع ابتدايي بود که پس از مدتي دبيرستان شوکتيه نيز به آن افزوده شد.
براي تشويق افراد به تحصيل در اين مدرسه براي محصلين بيبضاعت و خانواده آنها کمکهاي نقدي و جنسي موثري در نظر گرفته ميشد.
مدرسه سعادت بوشهر
? مدرسه سعادت که در
اين مدرسه به دست
به جهت کمکهاي نقدي
مدرسه سعادت تا سال 1325 هجري قمري منشا خدمات نوين آموزشي نه تنها در بوشهر و حوزه خليج فارس بلکه در نجف، کاظمين و بحرين هم بوده به طوري که معلمان اين مدرسه براي تدريس به شهرهاي بندرلنگه، اهواز، بهبهان هم رفته و مدرسه جديد تاسيس کردند.
در مدرسه سعادت بوشهر علما و شخصيتهاي برجستهاي تحصيل کردند و افراد فرهيختهاي از اين مدرسه فارغالتحصيل شدند.
چند ساليست که اسفند، سالروز تأسيس مدرسه سعادت، با عنوان روز بوشهر جشن گرفته ميشود.
اولين مدرسه در زابل
? در زابل، اولين مدرسه به سبک جديد در سال 1298 شمسي، تحت نام مدرسه احمديه، منتسب به احمدشاه قاجار، به دستور شوكتالملك علم و به دست مرحوم سيدمحمد فرزان افتتاح شد.
دراين مدرسه كودك از كلاس نيم شروع به فراگيري ميكرد، كه مواد درسي آن فقط آشنائي با حروف الفبا بود، در كلاس اول حروف آميخته به هم را در قالب كلمات به محصل ميآموختند.
پايه تحصيلي آنچنان قرص و محكم پيريزي ميشد كه محصل در كلاس چهارم قادر به خواندن و حفظ متون پرباري چون گلستان سعدي و كليله ودمنه بود. در كلاش ششم يا آخرين كلاس مدرسه زبانهاي عربي، انگليسي و فرانسه نيز تعليم داده ميشد.
در آن زمان، در مدرسه شوكتيه بيرجند تا كلاس سوم دبيرستان (سيكل اول) تدريس ميشد و از آن به بعد محصلين علاقهمند ناگزير بودند تا براي اخذ ديپلم به مدرسه دارالفنون تهران بروند.
چند سال بعد، مرحوم سيد محمد فرزان مدرسهاي جديدي احداث کرد و نام اين مدرسه را به مدرسه شاهپور تغيير داد.
تصوير: سيد محمد فرزان
مدرسه محمديه بندرلنگه
? مدرسه محمديه که طبق اطلاعات ارائه شده مديريت آموزش و پرورش شهرستان بندرلنگه بعد از مدارسي مثل دارالفنون تهران و سعادت بوشهر از نخستين مدارس کشور محسوب ميشود.
اين مدرسه سال 1290 شمسي، در زمان نيابت حکومت ميرزا عبدالله خان نوري، مدحتالسلطنه، به مديريت عبدالحق که از فضلا و ادباي دانا و اهل هندوستان بود تأسيس شد.
مدرسه محمديه قبل از تأسيس، خانه متروکه و باغي بود که داراي نخلستان و همچنين محل اسکان تفنگچيها و نگهداري اسب حکمرانان وقت بندر لنگه بود، مردم شهر لنگه و افراد خيّر آن را بازسازي و نامش را محمديه که مشتق از نام حضرت محمد(ص) نهادند.
فردي بنام هوراس مان، مدرسه و آنچه امروزه به عنوان سيستم مدرن مدرسه در ايالات متحده شناخته مي شود را اختراع کرد. هوراس در سال 1796 در ماساچوست به دنيا آمد و مقام رياست آموزش و پرورش ماساچوست را بدست آورد و در آنجا يک دوره تحصيلي برنامه ريزي شده و سازماندهي شده را براي دانش آموزان تدوين کرد.
مدرسه و تحصيل مدت زمان طولاني است که به وجود آمده است اما تحصيل استاندارد شده در واقع نسبتاً جديد به شمار مي آيد. فردي بنام شاتالا دوي، دستورالعمل جالبي براي تحصيل داشت و معتقد بود:
“تحصيل صرفاً به معناي رفتن به مدرسه و دريافت يک مدرک نيست. بلکه در مورد گسترش اطلاعات و معلومات خود و پي بردن به حقيقت زندگي است.”
ايده ي انتقال دانش به کودکان، چيز جديدي نيست و پيدايش آن را مي توان در انسان هاي اوليه روي کره زمين مشاهده کرد. مدت ها قبل از پيدايش مدرسه، والدين و بزرگ ترها دانش خود را به بچه ها انتقال مي دادند. اين روش به طور معمول به صورت فرد به فرد و برخلاف آموزش گروهي انجام مي شد. اين دانش انتقال داده شده اغلب شامل مهارت هاي شکار، تاکتيک هاي دفاع شخصي، مسئوليت هايي که بايد انجام مي شدند و حتي مسئوليت هايي که بايد براي گروه انجام مي دادند، بود.
پس از مدتي، ايده ي انتصاب افرادي براي آموزش آن مهارت ها به ذهن انسان خطور کرد. با انجام اين کار، گروهي از دانش آموزان اين فرصت را داشتند تا مهارت ها و دانش را همراه با همديگر بياموزند که موجب صرفه جويي در زمان مي شد و امکان يادگيري همراه با همديگر را فراهم مي ساخت.
اين مراحل ابتدايي مفهوم مدرسه بود. اين مرحله ابتدايي از ايجاد مدرسه شبيه به آنچه ما تصور مي کنيم، نيست و به جاي رياضي و محاسبه، به دانش آموزان اطلاعات مذهبي و ايده هايي براي بقا آموزش داده مي شد.
يده ي پيدايش مدارس و تحصيلات رسمي به اوايل AD500 در يونان باستان، روم باستان و حتي مصر باستان برمي گردد که جوامع آغاز کردند تا چيزي بيشتر از مهارت هاي مرتبط به فرهنگ خود را به دانش آموزان آموزش دهند و به دانش آموزان تحصيلاتي رسمي تر ارائه مي شد.
اسکندريه در مصر به کتابخانه تبديل شد و سواد به تمرکز اصلي بسياري از مدارس در تمدن هاي مختلف مبدل گرديد. در قرون وسطي نيز، تمرکز اصلي تحصيل روي علم رياضيات بود. همانطور که مشاهده مي کنيد، دوره هاي مختلف تمدن بشري، درهاي جديدي را در مسير آموزش قرار داد و ايده هاي بيشتري به مفهوم تحصيلات اضافه شد.
اولين کالج در دنيا يعني دانشگاه Bologne در سال 1088 تاسيس شد که قديمي ترين دانشگاه جهان به شمار مي آيد و هنگامي تاسيس شد که گروهي از دانش آموزان دور هم جمع مي شدند و معلماني را استخدام مي کردند تا به آن ها مفاهيم مختلف را آموزش دهند. به اين ترتيب دانش پژوهان اين فرصت را داشتند تا دانش خود را به گروه هاي بزرگي از مردم با ملت هاي متفاوت منتقل کنند و دانش آموزان مي توانستند در مورد عملکرد دانش پژوهان تصميم گيري کنند. به عبارتي، اين دانش آموزان بودند که به ازاي هزينه اي که مي پرداختند، معلم يا فردي که آموزش مي داد را کنترل مي کردند و اين موضوع بسيار شبيه به آن چيزي است که امروزه نيز وجود دارد. با گذشت زمان، پروفسورها نيز گرد هم آمدند تا حقوق خود را مطالبه کنند و برنامه هاي اخذ مدرک و حتي آزمون هايي را ترتيب دادند.
با گذشت زمان، مدرسه و تحصيلات، جايگاه مهم تري را در جوامع مختلف به خود اختصاص داد. در اينجا برخي از کشورهايي که مدرسه را اجباري کردند را مشاهده مي کنيد.
با وجود اين که اعتبار اختراع مدرسه به فرد خاصي تعلق ندارد اما فردي هست که به عنوان پدر تحصيلات مدرن شناخته مي شود. هوراس مان که رئيس آموزش و پرورش ماساچوست بود و در نهايت به نمايندگي ايالت ماساچوست دست يافت. مان در حقيقت بر اين باور بود که تحصيلات دولتي جامع به شدت براي شهروندان آمريکايي حائزاهميت بود. در دوران رياستش، او تعدادي مدرسه دولتي در ماساچوست ايجاد کرد و مدارس دولتي را اصلاح کرد به گونه اي که ايالت هاي ديگر از او الگوبرداري کردند.
هوراس مان پس از اين که به رياست آموزش و پرورش دست يافت، تمام مدارس ماساچوست را بازديد کرد تا عملکرد آن ها را زير نظر داشته باشد. او مجله اي به نام مدرسه عمومي را در سال 38 براي معلمان منتشر کرد که در آن معلمان فصل مشترک تدريس خود را مي يافتند. مان همچنين به اروپا سفر کرد تا سيستم آموزشي آن ها را از نزديک مشاهده کند.
به 6 اصل اساسي در ارتباط با تحصيلات دولتي و عمومي دست يافت. در واقع اين اصول در آن زمان بسيار بحث برانگيز بودند اما مان آن ها را اجرايي کرد. اين اصول عبارتند از :
1 – شهروندان نمي توانند در عين واحد هم آزاد و هم نادان باشند
2 – دولت موظف است هزينه ي حفظ و نگهداري و کنترل تحصيلات را برعهده گيرد
3 – بچه هاي از تمامي اقشار جامعه بايد به مدرسه بروند
4 – آموزش و پرورش نبايد وابسته به مذهب باشد(يعني غيرمذهبي باشد)
5 – آموزش و پرورش بايد از اصول جوامع آزاد بهره گيرد
6 – معلمان بايد به صورت حرفه اي آموزش داده شوند
همراه با اين اصول، مان همچنين مقاطع تحصيلي را بر اساس سن طبقه بندي کرد تا همه دانش آموزان در يک گروه قرار نگيرند. او همچنين بهترين نظريه پرداز در اين زمينه است که سخنراني بهترين روش براي يادگيري است. با گذشت زمان، ايالات هاي ديگر آمريکا نيز اصول مان را اتخاذ کردند که منجر به سيستم آموزشي مدرني شد که امروزه همگي با آن آشنا هستيم.
چه موافق آن باشيد چه نه، سيستم آموزشي امروزي ما بر بکارگيري آموزش استاندارد وابسته است. از لحاظ تاريخي، تست هاي استانداردي وجود داشته است که تاريخ آن ها به سلسله هان بازمي گردد که بر اساس آن تست ها شهروندان به اعضاي دولت تبديل مي شدند.
تست هاي استاندارد، تست هايي هستند که از دانش آموزان سوالاتي را مي پرسند و بر اساس اين سوالات مشخص مي شود که آموزش در مدرسه تا چه اندازه بوده است و امروزه بسيار مرسوم مي باشند.
دقيقاً همانند آنچه در مورد موسس مدارس گفته شد، مخترع واقعي براي آموزش استاندارد وجود ندارد. در سال 1905، آلفرد باينت تست هاي هوش را توسعه داد اما امروزه اين تست ها با عنوان تست هاي IQ شناخته مي شوند و تست هاي استعداد در اوايل دهه 1900 ظهور کردند اما هنوز تست هايي که امروزه در اختيار ما هستند، استاندارد نيستند .
تست هاي SAT و ACT در اوايل دهه 1900 توسط هيئت علمي کالج توسعه داده شدند تا به عنوان آزمون ورودي کالج مورد استفاده قرار گيرند اما در واقع گروهي از افراد آن ها را توسعه و گسترش دادند و نه يک شخص خاص.
به طور کلي، آموزش و تحصيل يک بخش بسيار مهم از نه تنها جامعه آمريکا بلکه تمام شهروندان در سراسر جهان است. همانطور که مان باور داشت، يک جامعه آزاد تنها وقتي کارآمد خواهد بود که توسط افراد تحصيل کرده اداره شود.
درباره این سایت